سنت درخت کزیسمس ، به آلمان قرن شانزدهم میلادی و زمانیکه مسیحیان درختان تزیین شده را به خانه های خود آوردند بر میگردد. همچنین در آن زمان عده ای هرم هایی از چوب می ساختند و آنرا با شاخه های درختان همیشه سبز و شمع تزیین می کردند.
به تدریج رسم استفاده از درخت کریسمس در بخش های دیگر اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرد.در سال 1841 ، انگلستان ، پرنس آلبرت ،شوهر ملکه ویکتوریا با آوردن با آوردن درخت کریسمس به باغ ویندسور و تزیین آن با شمع شیرینی میوه و انواع آبنبات ، استفاده از درخت را به چیزی مد روز تبدیل کرد.
واضح است که خانواده های ثروتمند انگلیسی به سرعت از این مد پیروی کردند و با ولخرجی تمام به تزیین درخت می پرداختند . در سال های 1850این تزیینات شامل عروسک ، لوازم خانه مینیاتوری ، ساز های کوچک ، جواهر بدلی ،شمشیر و تفنگ اسباب بازی ، میوه و خوراکی بود.
بسیاری از امریکاییهای قرن نوزدهم درخت کریسمس را چیزی غریب می دانستند و اولین درخت کریسمس در امریکا مربوط به سال 1830 است که آنهم توسط ساکنان آلمانی ایالت پنسیلوانیا به نمایش گذاشته شده بود.این درخت برای جلب کمکهای مردمی برای کلیسای محلی برپا شده بود.در سال 1851 چنین درختی در محوطه خارجی یک کلیسا برپا شد ولی وجود آن برای ساکنان این منطقه بسیار توهین آمیز و نوعی بازگشت به بت پرستی به شمار می آمد و آنها خواستار جمع کردن تزیینات آن شدند.
در حدود سالهای 1890 لوازم تزیینی کریسمس از آلمان وارد می شد و درخت کریسمس به تدریج در ایالات متحده محبوبیت یافت.جالب است که اروپاییان از درختان کوچکی که حدود 1 تا 1.5 متر طول داشتند استفاده می کردند در حالیکه امریکاییان درختی را می پسندیدند که تا سقف خانه برسد.
در اوایل قرن بیستم امریکاییان درختان کریسمس را بیشتر با لوازم تزیینی دست ساز خودشان تزیین می کردند اما بخش های آلمانی-امریکایی همچنان به استفاده از سیب بلوط گردو ادامه می دادند.
کشف برق به ساخته شدن چراغ های کریسمس انجامید و امکان درخشش را برای درختان فراهم آورد. پس از آن دیدن درختان کریسمس در میدان شهر ها به یک منظره آشنای این ایام مبدل شد و تمام ساختمانهای مهم با بر پا کردن یک درخت به استقبال کریسمس می رفتند
در تزیین درختان کریسمس اولیه ، به جای مجسمه فرشته در نوک درخت ، از فیگور های پری های کوچک (به نشانه ارواح مهربان ) و یا زنگوله و شیپور (برای ترساندن ارواح شیطانی ) استفاده می شد.
در لهستان درخت کریسمس با مجسمه های کوچک فرشته ، طاووس و پرندگان دیگر و تعداد بسیارزیادی ستاره پوشیده می شد.در سوئد درختان را با تزیینات چوبی که با رنگهای درخشان رنگ آمیزی شده اند و فیگور های کودک و حیوانات از جنس پوشال و کاه تزیین می کنند. دانمارکیها از پرچمهای کوچک دانمارک و آویزهایی به شکل زنگوله ستاره قلب و دانه برف استفاده می کنند.مسیحیان ژاپنی بادبزنها و فانوسهای کوچک را ترجیح می دهند.
تزیین درخت در اوکراین بسیار جالب است.آنها حتما در تزیین درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده می کنند و آنرا خوش یمن می دانند زیرا بنا بر یک افسانه قدیمی زنی بی چیز که هیچ وسیله ای برای تزیین درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت با غصه به خواب می رود و هنگام طلوع خورشید متوجه می شود که درخت کریسمس خانه اشبا تار عنکبوت پوشیده شده است و این تارها با دمیدن خورشید به رشته های نقره مبدل شده اند.
ابو سعید ابو الخیر با جمعی از یارانش از کنار روستایی از مناطق اطراف نیشابور به طرف مقصدی می گذشتند. مردی مقنی در حال خالی کردن چاه فضولات بود ، اصحاب از بوی تعفن کثافات، دماغ خود را گرفتند و به سرعت از محل دور شدند ، ولی مشاهده کردند که شیخ نیامد. چون نظر کردند دیدند شیخ با حالت تفکر کنار کثافات ایستاده.
فریاد زدند بیا.
فرمود: می آیم و پس از مدتی تامل در کنار کثافات به سوی اصحاب روان شد.چون به آنان رسید ، پرسیدند:ای راهنما برای چه کنار کثافات ایستادی؟
فرمود:چون شما دماغ خود گرفتید و به سرعت خود افزودید، صدایی از فضولات برخاست که هان ای روندگان! دیروز گذشتهف ما با حالتی طیب و طاهر و پاکیزه و رنگ و بویی بسیار عالی بر سر بازار به صورت سبزیجات و میوه جات و حبوبات قرار داشتیم. شما بنی آدم برای بدست آوردن ما بر سر وروی هم می زدید و به انواع خدعه ها و حیله ها متوسل می شدید و از هیچگونه تقلبی خودداری نمی کردید ، چون ما را بدست آوردید و خوردید، ما بر اثر چند ساعت همنشینی با شما تبدیل به این حالت گشته و به این سیه روزی افتادیم، به جای اینکه ما از شما فرار کنیم، شمایی که باعث این تیره بختی برای ما شدید،از ما فرار می کنید؟ای اف بر شما!!
من کنار کثافات ایستادم و به پند و نصیحت آنها گوش دادم تا شاید عبرتی از آنها بگیرم.
روزی مرشدی در میان کشتزارها قدم می زد که با مرد جوان و غمگینی روبرو شد.
مرشد گفت : حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.
مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ دتد: حیف است؟ من که متوجه منظورتان نمی شوم . گرچه چشمان او مناظر اطراف را می دید اما به قدری فکرش پریشان بود که انچه را باید، دریافت نمی کرد، اما مرشد با شور و شعف اطراف را می نگریست و به گردش خود ادامه می داد و در حالیکه به سوی برکه می رفت، از مرد جوان درخواست کرد که او را همراهی کند.
به کنار برکه رسیدند. برکه آرام بود.گویی آنرا با درختان چنار و برگ های سبز و درخشانش قاب کرده بودند.صدای چهچهه پرندگان از لابلای شاخه های درختان در آن محیط آرام و ساکت ، موسیقی دلنوازی می نواخت.
مرشد در حالیکه زمین مجاور خود را با نوازش پاک می کرد ، از جوان دعوت کرد که بنشیند.سپس رو به مرد جوان کرد و گفت:لطفا یک سنگ کوچک را بردار و آنرا به درون برکه بینداز.
مرد جوان سنگریزه ای برداشت و با تمام قوا آنرا درون آب پرتاب کرد.
مرشد گفت بگو چه می بینی؟
- من اب موج دار را می بینم.
- این امواج از کجا آمده اند؟
- از سنگریزه هایی که من در بر که انداخته ام.
- پس لطفا دستت را در آب فرو کن و حلقه های موج را متوقف کن.
مرد جوان دستش را داخل حلقه برد و در آب فرو کرد.این کار او باعث شد حلقه های جدید و بزرگتری بوجود آیند.کاملا گیج شده بود.چرا اوضاع بدتر شد؟از طرفی متوجه منظور مرشد نمی شد.
مرشد از او پرسید: آیا توانستی حلقه های موج را متوقف کنی؟
- نه با این کارم فقط حلقه های بزرگتر و بیشتری تولید کردم.
- اگر از ابتدا از ابتدا سنگریزه را متوقف می کردی چه؟
- دیگر موجی بوجود نمی آمد و آب را متلاطم و غیر قابل سکون نمی کرد.
- از این پس در زندگیت مواظب سنگریزه های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آنها به دریای وجودت مانعش شوی.هیچ وقت سعی نکن زمان و انرژیت را در بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی.آثار اشتباهاتت بسته به بزرگی و کوچکی آنها پس از گذشت مدتی طولانی یا کوتاه محو و ناپدید می شوند.همانطور که اگر منتظر بمانیحلقه های موج هم از بین خواهند رفت ، اما اگر مراقب اشتباهات بعدی ات نباشی، همیشه دریای وجودت پر ازموج و تشویش خواهد بود.
بهتر است قبل از انجام هر عملی با فکر وتدبیر عواقب آنرا سنجیده و سپس عمل کنی. دست و پا زدن بیهوده بعد از حادثه فقط اوضاع را بدتر میکند، فقط همین!
شما که نمی دانید امروز چه می شود به فردا افتخار نکنید.
«حضرت سلیمان(ع)»
همه،نه همیشه پیروز هستند نه همیشه مغلوب.
«پاسترناک»
بشر محتاج به ایمان است و ایمان به خدا در راس همه ایمان هاست.
«علی اکبر دهخدا»
گرانبهاترین اندیشه هااندیشیدن درباره زندکی ست نه مرگ.
«ب-الف»
ایمان به عمل است به ادعا نیست.
«آندره موروا»
اندیشه توام با نشاط،نشانه یک روان سالم است.
«مونیه»
عذاب وجدان آتشی ست که هستی را خاکستر خواهد کرد.از این آتش سهمگین بهراسید.
«امیرالمؤمنین(ع)»
تفاوتی که بین موفقیت و شکست وجود دارد، درنگرشی ست که افراد نسبت به موانع، ناتوانیها و دیگر شرایط ناامید کننده دارند.در نوشتاری ازکتاب جادوی فکر بزرگ،اثر«د.شوارتز»که میخوانید به شما کمک میکند از شکست پیروزی بسازید:
الف)موانع را مطالعه کنید تا بتوانید مسیر خود را به سوی پیروزی هموار کنید.هنگامی که مغلوب می شوید، درسی بگیرید وبه قصد پیروز شدن در مرحاه بعد به راه خود ادامه دهید.
ب)شهامت آنرا داشته باشید که منتقد سازنده خود باشید.یعنی عیوب و ضعف های خود راپیدا کنید و سپس در پی اصلاح آنها برآیید.
پ)شانس خود را محکوم کنید.هریک از موانع را مورد بررسی قرار دهید و اشکالات را پیدا کنید. ازیاد نبرید که با مؤثر دانستن اقبال خود به هیچیک از اهدافتان نیرسید.
ت)پشتکار را با آزمایش ترکیب کنید.به هدف خود وفادار بمانید،ولی به خاطر درماندگی و بیچارگی سر خود را به دیوار نکوبید.راه های جدید را امتحان کنید.
ث)به خاطر داشته باشید که هر وضعیتی مانند سکه یک روی خوب دارد،آن روی خوب را پیدا کنید.جنبه های مثبت را ببینید و نا امیدی را از خود دور کنید.