شما که نمی دانید امروز چه می شود به فردا افتخار نکنید.
«حضرت سلیمان(ع)»
همه،نه همیشه پیروز هستند نه همیشه مغلوب.
«پاسترناک»
بشر محتاج به ایمان است و ایمان به خدا در راس همه ایمان هاست.
«علی اکبر دهخدا»
گرانبهاترین اندیشه هااندیشیدن درباره زندکی ست نه مرگ.
«ب-الف»
ایمان به عمل است به ادعا نیست.
«آندره موروا»
اندیشه توام با نشاط،نشانه یک روان سالم است.
«مونیه»
عذاب وجدان آتشی ست که هستی را خاکستر خواهد کرد.از این آتش سهمگین بهراسید.
«امیرالمؤمنین(ع)»
آیا شیطان وجود دارد؟
آیا خدا شیطان را خلق کرد؟
استاد دانشگاه با این سوالات شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.آیا خدا هر چیزی را که وجود دارد خلق کرده است؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:«بله او خلق کرد.»
استاد پرسید:«آیا خداهمه چیز را خلق کرد؟»شاگرد پاسخ داد بله آقا.»
استادگفت:«اگر خدا همه چیز را خلق کرد،پساو شیطان را نیز خلق کرد.چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نماینگر ماست،خدا نیزشیطان است.»
شاگرد ارام نشست و پاسخی نداد.استاد با رضایت از خودش خیال کرد باردیگر توانسته ثابت کند که عقیده به مذهب،افسانه و خرافه ای بیش نیست .
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت:«استاد می توانم از شما سوالی بپرسم؟»استاد پاسخ داد:«البته»
شاگرد ایستاد و پرسید:«استاد،سرما وجود دارد؟»استادپاسخ داد:«این چه سوالی ست،البته که وجود دارد.آیا تا کنون حسش نکرده ای؟»
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.مرد جوان گفت:«در واع سرما وجود ندارد . مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از ان به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن نبودن گرماست.هر موجود و شئ را میتوان مطالعه وآزمایش کرد. وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد و گرما چیزی ست که باعث می شود بدن یا هر شئ انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد.صفر مطلق نبود کامل گرماست،تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند پس سرما وجود ندارد و این کلمه را بشر برای آنکه از نبود گرما توصفی داشته باشد خلق کرد.»
درآخر مرد جوان ازاستاد پرسید:«آیا شیطان وجود دارد؟» استاد پاسخ داد:«همانطور که قبلا گفتم ما هر روز او را میبینیم.او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده می شود اینها نمایانگر هیچ چیز جز شیطان نیست.»
وآن شاگرد پاسخ داد:«شیطان همانطور که ما فکر میکنیم وجود ندارد.شیطان را براحتی نیتوان نبود خدا دانست.درست مثل سرما که نبود گرماست.شیطان نتیجه آن چیزی ست که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خود حاضر نبیند.مانند سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید.»
اینبار استاد سکوت کرو و در کوران افسانه های خود غرق شد!!